سوختن #کلیسای_نتردام و آتشِ #حشدالشعبی صدام و #تکرار #قادسیه
امروز شنیدیم که کلیسای نُتردام در آتشِ بنیادیِ نئولیبرالیزم سوخت! هرچند صحنهی
فروریختن آن را چند سال پیشتر در انیمیشنی دیده بودیم. گذشته از آتش اسکندر بر هزاران
چرم نوشتهی اوستایی و الواحِ کاخ آپادانا و تخریب پالمیرا بهدست بزمچههای عموسام
و غارت زیرخاکیهای پاسارگاد بهدست فرقهی شیاد، و کتابسوزی وحوش عرب در خوارزم و
جندیشاپور، اما آیا این رویداد، در آستانهی #عید_پاک ، تقدیری زمینی بود یا آسمانی؟
شاید پاسخ به این پرسش در حد توان حرفهای خبرنگاران مزدبگیر چون #بهنود نباشد، اما
به هر روی میزان تاثر از این واقعه برای اهل هنر و نظر، جدای از آه و حسرتی جانگداز
برای سوختن این اثر تاریخی و هنری بهعنوان سمبلی بین نظم #عهد_عتیق تا نظم نوین جهانی،
یک پیام تاریخی نیز در خود دارد: شهروندان و خبرنگاران و هنرمندان و اندیشمندان و مبارزین
لاکچری در راه آزادی و استقلال، بعلت تکرار جنایت در حق انسان، دیگر نسبت به نسل کشی
و اصلاح نسلها و سوختن استخوان مردم بینوا
در کورهپزخانهها واکنشی جدی و تاثیرگذار نشان نمیدهند! شاید چون کارفرمایان و صاحبان
تریبون رسانهها کارمندان و مخاطبین خود را در سطح و آدرسی دیگر میخواهند! تا این
لذت از خواندن کتاب بینوایان (اثر هنرمند فرانسوی #ویکتورهوگو) باشد که موجب احساس
درد از سوختن کلیسای هنری نتردام شود! و یا اینکه #آنتونی_کوئین در نقش ژان والژان
معرکه میشد اگر نقش #گوژپشت_نتردام را بازی نمیکرد! عصر جدیدی آغاز شده است که #چارلی_چاپلین
هم علیرغم فحوای پیام جوانی، در زمان زمینگیری و پیری و در زندگی لاکچری، قربانی آن
بود! همه #لئون_تولستوی و #مهاتما_گاندی نمیشوند! این است تکلیف شب اول #نظم_نوین_جهانی
در #بی_بی_سی و #ایران_اینترنشنال برای #منو_تو : فست فودِ ساندویچِ اخبار را در سلف
سرویسی مدرن بصورت زنجیرهای بخور و رد شو و پیدرپی احساس درد و لذت کن! همین!
بیآنکه فرصت کنی با دیگری آن را به چالش بکشی و از چرایی و چیستی آن سر درآوری! این روزها چیزی که زیاد است، سیلِ ناشی از رگبار اخبار است.
.
برزخ و ضرورت انقلاب در ادبیات صلح به جای جنگ و آتش
تمام ماجرای دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن ساختار مدیریت برای اعمال اتوریته در بازی جهانی بر سر این است که گنده لات عالم میخواهد قواعد نظم خودش را در دهکدهی جهانی برقرار کند و ارباب بومی هم میخواهد قواعد نظم خودش را در وطن برقرار کند و ارباب خانه هم میخواهد نظم خودش را در منزل برپا کند و این وسط بینوایان خفت شده و مالباخته، بر اساس روح پلید زورسالاری در کالبد جهان زورشان را به ضعیف تر از خود میرسانند و یکدیگر را لت و پار میکنند! مثلا به رسم حلقهبهگوشان عصرحجری، یک گوشواره جایزه میدهند به نوزادِ دختری در ازای تنفروشی به زور ولی و زورگیری عقاید متولی، تا گوش هوشش را با مهرورزی سوراخ کنند! و همین میشود افتخار ملی به اصل بردگی سنتی در قانون اساسی 80 میلیون بینوا.
و این در حالی است که هستی دارای قواعد و نظم خودش است.
رویش دانه تا میوه در مهرورزی نور و هوا و آب و خاک رایگان و فراگیر و بیدریغ و حیابتخش! به جای کسب قدرت و بیزنس با رقابت و حذف ژن معلول توسط ژن مرغوب در بازار مکاره بین مرگ و زندگی! این یعنی استقرار قواعد و قانون #هم_افزایی و همزیستی مسالمت آمیز، بهجای تثبیتِ زورگیری_عقیدتی_ایدئولوژیک_تکنولوژیک در قانون اساسی.
.
اینکه امریکا 40 سال پیش موش دوانده درون خانهی شیر بی یال و دمی چون گربهی لاجان ایران که در گذار از سنت به مدرنیته هوای یوزپلنگ شدن داشته، موجب شده که میان دست و پای هژمونی جناحهای حاکم در ساختارهای حکومتی، هر شهروندی برای تنازع بقاء، خود را به موش مردگی بزند و نهایتا یا تبدیل به یک دلقک و یا تیرخلاصزن و یا سلبریتی در ساختار سلطه شود و یا مچاله شود و در زندانی با اعمال شاقه کم کم جان دهد.
بنابراین جای تعجب ندارد که در این نبرد نابرابر ترجمان اصل "هدف وسیله را توجیه میکند" همان اصل "حفظ نظام از اوجب واجبات" میشود.
بیآنکه فرصت کنی با دیگری آن را به چالش بکشی و از چرایی و چیستی آن سر درآوری! این روزها چیزی که زیاد است، سیلِ ناشی از رگبار اخبار است.
.
برزخ و ضرورت انقلاب در ادبیات صلح به جای جنگ و آتش
تمام ماجرای دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن ساختار مدیریت برای اعمال اتوریته در بازی جهانی بر سر این است که گنده لات عالم میخواهد قواعد نظم خودش را در دهکدهی جهانی برقرار کند و ارباب بومی هم میخواهد قواعد نظم خودش را در وطن برقرار کند و ارباب خانه هم میخواهد نظم خودش را در منزل برپا کند و این وسط بینوایان خفت شده و مالباخته، بر اساس روح پلید زورسالاری در کالبد جهان زورشان را به ضعیف تر از خود میرسانند و یکدیگر را لت و پار میکنند! مثلا به رسم حلقهبهگوشان عصرحجری، یک گوشواره جایزه میدهند به نوزادِ دختری در ازای تنفروشی به زور ولی و زورگیری عقاید متولی، تا گوش هوشش را با مهرورزی سوراخ کنند! و همین میشود افتخار ملی به اصل بردگی سنتی در قانون اساسی 80 میلیون بینوا.
و این در حالی است که هستی دارای قواعد و نظم خودش است.
رویش دانه تا میوه در مهرورزی نور و هوا و آب و خاک رایگان و فراگیر و بیدریغ و حیابتخش! به جای کسب قدرت و بیزنس با رقابت و حذف ژن معلول توسط ژن مرغوب در بازار مکاره بین مرگ و زندگی! این یعنی استقرار قواعد و قانون #هم_افزایی و همزیستی مسالمت آمیز، بهجای تثبیتِ زورگیری_عقیدتی_ایدئولوژیک_تکنولوژیک در قانون اساسی.
.
اینکه امریکا 40 سال پیش موش دوانده درون خانهی شیر بی یال و دمی چون گربهی لاجان ایران که در گذار از سنت به مدرنیته هوای یوزپلنگ شدن داشته، موجب شده که میان دست و پای هژمونی جناحهای حاکم در ساختارهای حکومتی، هر شهروندی برای تنازع بقاء، خود را به موش مردگی بزند و نهایتا یا تبدیل به یک دلقک و یا تیرخلاصزن و یا سلبریتی در ساختار سلطه شود و یا مچاله شود و در زندانی با اعمال شاقه کم کم جان دهد.
بنابراین جای تعجب ندارد که در این نبرد نابرابر ترجمان اصل "هدف وسیله را توجیه میکند" همان اصل "حفظ نظام از اوجب واجبات" میشود.
زور برتر تکنولوژی و سرمایه در عالم، ادبیات خود را بر اربابان بومی که قدرتشان
برگرفته از زورگیری ایدئولوژیک در دوگانه و تضاد بنیادی مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی
است تحمیل کرده و اربابان بومی هم از اهل خانه مایه میگذارند و اپوزیسیون هم قربانی
همین ادبیات است. تا جایی که فرهیختگان مستقل میان تولیداتِ سلبریتیهای وابسته، میان
نان خشک نمکیها در انزوا کپک بزنند، تا از محل قطره قطرهی خون شهروندان در وسعت جهان
موش بدوانند و با تزریق خون یغماشده به رگ سربازان گمنام خود و سربازان صدام تکریتی
آنها را در صیغهخانه های مشهد تقویت کنند و قدرتشان را مال خود کنند و در مقابل چشمان
حسرتبار و گرسنه و سیل زدهی خوزستان با دلارهای امریکایی در دست عراقیها، کاسبی کساد
ایرانیان مرزنشین را رونق بخشند و وطن پریشان را تنشهی اجنبی کنند و در واقع دوغ و
دوشاب را در هم بیامیزند تا با در هم شکستن مرزها به سمت یک امپراتوری تاریخی از افغانستان
تا شمال اردن در مقابل ارباب عالم قد قد کنند!
و این وسط مردم بینوا هم چون پشکل بز، کود شوند در باغچهی ملخ زده اربابی زمینی که هوایی شده و هی در بادکنک خود باد میکند.
فکر میکنم مشکل از آلوده شدن به ویروس زبان حقوقی سلطه با ادبیات "سلبی-حذفی" است! یعنی برای کسب قدرت باید با نفی و حذف دیگران اتوریته ی خود را تقویت کنی!
هر چند این بلا میان بدنهی جناحهای چپ و راست، واقعی به نظر میرسد؛ اما سر رشته در دست خیمهشبباز است... همانطور که جمهوریخواه و دموکرات هر دو دارای یک استراتژی هستند اما تاکتیکهایشان با هم فرق میکند و نرم و سخت است.
.
انقلاب نور در تاریکی
من فکر میکنم باید این بازی را با انقلابی در زبان حقوقی تغییر داد! یعنی به جای ادبیات سلبی-حذفی از ادبیات ایجابی-جذبی بهره برد. یعنی به جای واکنشی بر اساس جنگ و تنش آن را به کنشی مبتنی بر صلح تبدیل کرد. یعنی با ابزار تاریکی به جنگ تاریکی نرفت! که هیچ تاریکی با تاریکی محو نمیشود بلکه در آن مستحیل میشود. باید با هجوم نور به تاریکی آن را در حضوری فراگیر که بنایش بر حذف نیست و بلکه بر هم افزایی است محیط و مسلط کرد. #هم_افزایی یعنی اتحاد بر اساس حدااقل منافع ناشی از حق مشترک تمام شهروندان در آب و خاک مشترک در زمین ... چه در مناطق بومی و چه در جهان.
و این وسط مردم بینوا هم چون پشکل بز، کود شوند در باغچهی ملخ زده اربابی زمینی که هوایی شده و هی در بادکنک خود باد میکند.
فکر میکنم مشکل از آلوده شدن به ویروس زبان حقوقی سلطه با ادبیات "سلبی-حذفی" است! یعنی برای کسب قدرت باید با نفی و حذف دیگران اتوریته ی خود را تقویت کنی!
هر چند این بلا میان بدنهی جناحهای چپ و راست، واقعی به نظر میرسد؛ اما سر رشته در دست خیمهشبباز است... همانطور که جمهوریخواه و دموکرات هر دو دارای یک استراتژی هستند اما تاکتیکهایشان با هم فرق میکند و نرم و سخت است.
.
انقلاب نور در تاریکی
من فکر میکنم باید این بازی را با انقلابی در زبان حقوقی تغییر داد! یعنی به جای ادبیات سلبی-حذفی از ادبیات ایجابی-جذبی بهره برد. یعنی به جای واکنشی بر اساس جنگ و تنش آن را به کنشی مبتنی بر صلح تبدیل کرد. یعنی با ابزار تاریکی به جنگ تاریکی نرفت! که هیچ تاریکی با تاریکی محو نمیشود بلکه در آن مستحیل میشود. باید با هجوم نور به تاریکی آن را در حضوری فراگیر که بنایش بر حذف نیست و بلکه بر هم افزایی است محیط و مسلط کرد. #هم_افزایی یعنی اتحاد بر اساس حدااقل منافع ناشی از حق مشترک تمام شهروندان در آب و خاک مشترک در زمین ... چه در مناطق بومی و چه در جهان.
باید از خود آغاز کرد... وگرنه سکانس آخر سناریوی یک انیمیشن ساخته شده به نام
"بز من" خواهیم شد که در اواخر آن انیمشین در حالی که در شرق ترکیه زنی با
پرچمی سفید در دست (دختراان انقلاب؟!) در حال اشک ریختن بر نوزاد مرده در آغوش است،
ضمنا در آن پس و پشتها #کلیسای_نوتردام در حال فروریختن است... آن هم بر اساس ظهور
یک #دجال در لباس مسیح که پیشتر جمجمهای در ذهنش وردی خوانده و او را دچار توهم یک
ناجی که در دل آتش دارد کرده است. انیمشینی بر اساس پیشگویی های کتابی نوشتهی جد بزرگ
پرزیدنت #بوش، یعنی #الکساندر_آلیستر_کرولی جادوگر در امریکا.
مسخره است؟...نمیدانم!... اما برای مستقل شدن از بازیهای نظام سلطه، باید در
ادبیات حاکم بر مناسبات حکومت هم در اپوزیسیون و هم در پوزیسیون انقلابی کرد! اما وقتی
#پوزیسیون بیمار از ویروس خشم و تکبر سنتی تازه به دوران رسیدههای لمپن، به ادبیات
صلح تن نمیدهد، این وظیفهی فرهیختگان در #اپوزیسیون_مستقل از منابع مالی مشکوک است
که مدام بر طبل توخالی ادبیات جنگی و سلبی-حذفی با فحش و شعار و براندازی بدون نقشهی
راه و با جیب خالی و پز عالی میکوبند.
میتوان شاهد تحولی بنیادی در مناسبات قدرت با تغییر قانون اساسی بود! بدون آنکه
در چارچوب قانون سلطه با نظام سلطه مشارکت کنی! میتوان در یک میهمانی در خانهی امن
سلطان، نظام سلطه را با میهمانانی میلیونی #آچمز کنی و شاهد تغییر قواعد و قانون حاکمیت
شوی و قدرت را بین مردم تقسیم کنی! اگر ابتدا در ادبیات خود انقلاب کنیم تا قادر شویم
بدون حذف هیچ شهروندی به وحدتی فراگیر برسیم.
.
کلام آخر
و آنقدر در #بایکوت_هوشمند_فیسبوک تنها میمانی که یاران غار هم به جای #لایک و نقد، برایت بصورت پنهانی از فیسبوک poke میفرستند! تا در بازی روبنایی با قواعد روزمرگی، اندیشههای حقمدار در دام قدرت ایدئولوژیک حاکم، مهجورتر از پیش بیفتند! که از دید ایشان راز رستگاری در درک و فهم و پذیرش قواعدِ نقشِ مفعولی در بازی خرس وسط و دست رشته میان اربابان عالم با ارباب بومی است!
.
کلام آخر
و آنقدر در #بایکوت_هوشمند_فیسبوک تنها میمانی که یاران غار هم به جای #لایک و نقد، برایت بصورت پنهانی از فیسبوک poke میفرستند! تا در بازی روبنایی با قواعد روزمرگی، اندیشههای حقمدار در دام قدرت ایدئولوژیک حاکم، مهجورتر از پیش بیفتند! که از دید ایشان راز رستگاری در درک و فهم و پذیرش قواعدِ نقشِ مفعولی در بازی خرس وسط و دست رشته میان اربابان عالم با ارباب بومی است!
پس: به جای خریدن #کتاب_فیسبوکی که مجازی است و آدرسش در کاور بالای همین صفحه
حک شده است، بیائیم در چالش آب بازی تا کمر در سیل، پفک واقعی بخریم و در دو روز زندگی حالش را ببریم!
گور پدرِ #مام_میهن!
خیام ابراهیمی
27 برزخ فروردین 1398 انیرانی
https://www.facebook.com/watch/?v=154053844966899
https://www.youtube.com/watch?v=LHXJJeUIORY27 برزخ فروردین 1398 انیرانی
January 10, 2016
No comments:
Post a Comment