#روز_زن، روز انسان شدن
آغوش را میتوان به زور درید و اراده را حذف کرد! آغوش را میتوان به نور تابید و اراده را جذب کرد! مشتِ زنان، واکنشیاست به زورگیری مردان. مشتِ انسان، واکنشیاست به درندگی حیوان.
غیرت و هنرِ انسان به شدتِ جوشش خون اسیدیِ غریزه در رگِ حیوانِ درنده نیست.
غیرت و هنرِ انسان به قربانینکردن و قربانینشدن در چنبرهی قواعد صنعتی است.
قواعدِ زورگیرانه در جبرجغرافیا، آمیزهای از جهانبینیِ قطعی، حقایق طبیعی، واقعیتی صنعتی، و گمانی جعلی برای تمام فصول در تمام زمانها و مکانهاست! از واقعیتِ قطعی و دستساز، راهی به حقیقتِ حیات نسبی در طبیعت نیست!
"انسان" محصولِ عروسکیِ یک رُبات و ابزاری در کارخانهی آدمکسازیِ ایدئولوژیک برای جنگ و دریدن در تضادی جعلی نیست! که بنیاد طبعیت در زایندگی با مهر و تابندگی است، نه نفرت و خشم انقلابی و درندگی.
"زنِ ذلیل" مرد زورگیر را در یک رابطهی غیرانسانی و نابرابر ناشی از جبرجغرافیای بدوی، حقیر و زورگیرتر میکند! ومناسباتی که بر زورگیری (مادی تا معنوی) برقرار باشد، مناسباتی استثماری است! و جامعهای که به استثماری درونی معتاد شود، لقمهی چربی است برای استعمار برونی.
انسان ماهیتی فراجغرافیایی و فرامرزی دارد!
مرزهای سیاسی-جغرافیایی، تنها خاستگاه اجتماعی برای بهرهوری از حقوق برابر ناشی از اندوختهی ثروتِ منابع طبیعی در نظامِ نابرابر جهانی است.
باید این نطفهی حقوق برابر اجتماعی را در این خاستگاه موروثی محقق کرد و پاس داشت، تا اندیشه بتواند در بده بستان و آزمونوخطایی انسانی رشد کند، بالغ شود، و تا گل و میوه ببالد! تا زورگیرانِ قواعد بدوی و ویژهخوارانِ قانون #تفخیذ با دخترکانِ شیرخواره، بر سرنوشت میهنی از گهواره تا گور یله نشوند و انسان را و مام میهن را با افتخاری هار، لت و پار نکنند!
8 مارس سمبولِ مبارزات زنان آزاده، از بند قواعد موروثی و بدوی در راه انسان شدن است! بتپرستان اما با قداست بخشیدن به مناسبات مردهی دیروزی، انسان را در پروسهی زنده و جاودانهی بالندگی متوقف کرده و او را در پروژهی آدمکسازی، کوتوله و عصرحجری میخواهند! شکستن این بتِ موروثی اما سرشکستن دارد! هرچند از تنِ سرد و بیعاطفهی بتهای سنگی، خونی جاری نمیشود و هر چه خونِ گرم است از جانِ انسانهاست؛ و بههمین دلیل است که خون گرم پیش از سلطهای انعطافناپذیر در کلیشهای ایدئولوژیک، کم کم سرد میشود و دلمه می بندد و میخشکد!
پس راه رستگاری از تنگنای سونامیِ کلیشههای منجمد نمیگذرد! باید قانونِ جاریِ طبیعت را بازشکافت و بازخواند.
قانون مهر و باد و آب و خاک را که رایگان است و بیدریغ و فراگیر و حیابتخش.
آیا مردان آن غیرت و هشیاری را دارند که در راهِ رهاییبخشِ برابری با شأن انسانی زن، میانِ "مشتِ زنان" گل دهند و انسان بودن خود را احیاء کنند تا در تمام مشتها به جایِ جنگ و نفرت و خونریزی در تاریکی، در روشنای مهر و نور و آب و خاک و هوای حیاتبخش، گلِ استقلال و آزادگی و بالندگی را از دانه تا میوه شکوفا کند؟
8 مارس که ریشه در همتِ شیرزنان تاریخ دارد، هدیهای است جهانی به وجدانِ زنده و بیدار تمام مردان حقیر و زنان ذلیلی که در تنگنای دخمههای جبرجغرافیایی، رو به انسان شدن دارند!
در قاموس بشری، از دریدن تا تابیدن، راهی است به درازنای تاریخ، از ادبیات "سلبی و حذفی" تا ادبیاتِ "ایجابی و جذبی". و این همان ادبیات مورد نیاز #اپوزیسیون و پوزیسیون سنتی، در لحظهی اکنون است. جنگ و تصاحب با تاریکی؟ و یا صلح و #هم_افزایی با نور و روشنایی؟ با تاریکی نمیتوان به محوِ تاریکی فائق شد! این نور و مهر تابان است که میتواند تاریکی را روشن و محو کند! و این هدیهای است از طبیعت و ذاتِ زنان برای زایندگی و شکوفایی و بالندگی و وارستگیِ مام میهن.
خجسته و پربرکت باد مهرباران بهاری نو در حیات سبز تمام زنان دلیر و مردان روشن ضمیر.
خیام ابراهیمی
17 اسفند 1397
آغوش را میتوان به زور درید و اراده را حذف کرد! آغوش را میتوان به نور تابید و اراده را جذب کرد! مشتِ زنان، واکنشیاست به زورگیری مردان. مشتِ انسان، واکنشیاست به درندگی حیوان.
غیرت و هنرِ انسان به شدتِ جوشش خون اسیدیِ غریزه در رگِ حیوانِ درنده نیست.
غیرت و هنرِ انسان به قربانینکردن و قربانینشدن در چنبرهی قواعد صنعتی است.
قواعدِ زورگیرانه در جبرجغرافیا، آمیزهای از جهانبینیِ قطعی، حقایق طبیعی، واقعیتی صنعتی، و گمانی جعلی برای تمام فصول در تمام زمانها و مکانهاست! از واقعیتِ قطعی و دستساز، راهی به حقیقتِ حیات نسبی در طبیعت نیست!
"انسان" محصولِ عروسکیِ یک رُبات و ابزاری در کارخانهی آدمکسازیِ ایدئولوژیک برای جنگ و دریدن در تضادی جعلی نیست! که بنیاد طبعیت در زایندگی با مهر و تابندگی است، نه نفرت و خشم انقلابی و درندگی.
"زنِ ذلیل" مرد زورگیر را در یک رابطهی غیرانسانی و نابرابر ناشی از جبرجغرافیای بدوی، حقیر و زورگیرتر میکند! ومناسباتی که بر زورگیری (مادی تا معنوی) برقرار باشد، مناسباتی استثماری است! و جامعهای که به استثماری درونی معتاد شود، لقمهی چربی است برای استعمار برونی.
انسان ماهیتی فراجغرافیایی و فرامرزی دارد!
مرزهای سیاسی-جغرافیایی، تنها خاستگاه اجتماعی برای بهرهوری از حقوق برابر ناشی از اندوختهی ثروتِ منابع طبیعی در نظامِ نابرابر جهانی است.
باید این نطفهی حقوق برابر اجتماعی را در این خاستگاه موروثی محقق کرد و پاس داشت، تا اندیشه بتواند در بده بستان و آزمونوخطایی انسانی رشد کند، بالغ شود، و تا گل و میوه ببالد! تا زورگیرانِ قواعد بدوی و ویژهخوارانِ قانون #تفخیذ با دخترکانِ شیرخواره، بر سرنوشت میهنی از گهواره تا گور یله نشوند و انسان را و مام میهن را با افتخاری هار، لت و پار نکنند!
8 مارس سمبولِ مبارزات زنان آزاده، از بند قواعد موروثی و بدوی در راه انسان شدن است! بتپرستان اما با قداست بخشیدن به مناسبات مردهی دیروزی، انسان را در پروسهی زنده و جاودانهی بالندگی متوقف کرده و او را در پروژهی آدمکسازی، کوتوله و عصرحجری میخواهند! شکستن این بتِ موروثی اما سرشکستن دارد! هرچند از تنِ سرد و بیعاطفهی بتهای سنگی، خونی جاری نمیشود و هر چه خونِ گرم است از جانِ انسانهاست؛ و بههمین دلیل است که خون گرم پیش از سلطهای انعطافناپذیر در کلیشهای ایدئولوژیک، کم کم سرد میشود و دلمه می بندد و میخشکد!
پس راه رستگاری از تنگنای سونامیِ کلیشههای منجمد نمیگذرد! باید قانونِ جاریِ طبیعت را بازشکافت و بازخواند.
قانون مهر و باد و آب و خاک را که رایگان است و بیدریغ و فراگیر و حیابتخش.
آیا مردان آن غیرت و هشیاری را دارند که در راهِ رهاییبخشِ برابری با شأن انسانی زن، میانِ "مشتِ زنان" گل دهند و انسان بودن خود را احیاء کنند تا در تمام مشتها به جایِ جنگ و نفرت و خونریزی در تاریکی، در روشنای مهر و نور و آب و خاک و هوای حیاتبخش، گلِ استقلال و آزادگی و بالندگی را از دانه تا میوه شکوفا کند؟
8 مارس که ریشه در همتِ شیرزنان تاریخ دارد، هدیهای است جهانی به وجدانِ زنده و بیدار تمام مردان حقیر و زنان ذلیلی که در تنگنای دخمههای جبرجغرافیایی، رو به انسان شدن دارند!
در قاموس بشری، از دریدن تا تابیدن، راهی است به درازنای تاریخ، از ادبیات "سلبی و حذفی" تا ادبیاتِ "ایجابی و جذبی". و این همان ادبیات مورد نیاز #اپوزیسیون و پوزیسیون سنتی، در لحظهی اکنون است. جنگ و تصاحب با تاریکی؟ و یا صلح و #هم_افزایی با نور و روشنایی؟ با تاریکی نمیتوان به محوِ تاریکی فائق شد! این نور و مهر تابان است که میتواند تاریکی را روشن و محو کند! و این هدیهای است از طبیعت و ذاتِ زنان برای زایندگی و شکوفایی و بالندگی و وارستگیِ مام میهن.
خجسته و پربرکت باد مهرباران بهاری نو در حیات سبز تمام زنان دلیر و مردان روشن ضمیر.
خیام ابراهیمی
17 اسفند 1397
No comments:
Post a Comment