خانه قمرخانم
و #اپوزیسیون و فرمان تحول ساختاری 4ماهه در قانوناساسی(شگفتا!)
آیا خانه قمرخانم و ایرانخانم عقوبتِ نظام آغای روسی پس از فروپاشی است و همه بازیچهی خانموآقای انگلیسیوامریکایی و آلتهای اروپاییایشانند؟! خوابی شبههصادقه دیدهام که سالها تکرار و تصدیق میشود! و آن دردستگرفتن میدانملی در فردای نظام ولایی توسط سرداران گمنام سلطان ولایی در اتاق فکر است. و این همان عقوبت روسیه پس از فروپاشی نظام ایدئولوژیک شوروی، در تنگناها و دامچالههای استراتژیکِ استعمارنوین جهانی در نظام سلطه است!
و ایدئولوژی مبتنی بر تضادهای بنیادی و جنگ، همان نارنجک کارگذاری شده در نارنج خوشبوی استقلال و آزادی در حیاط خلوتِ روان انقلابیون در کالبدی ملی توسط سردمدارانِ استعمار نوین است!
خانه قمر خانم نام سریالی تلویزیونی در زمان شاه بود!
قمر خانم موجری تندخو، طماع، زورگو و ضعیفکش است که خانهای بزرگ را از شوهرش به ارث برده واتاقهای آن را به خانوادههای مختلفی اجاره داده است. مستاجران این خانه، اغلب کسانی هستند که به اجبار دراین خانه زندگی میکنند، چراکه نه پول خرید خانه دارند و نه درآمد کافی برای زندگی در مکانی بهتر. همین نیازِ مستاجران است که قمرخانم را هر روز گستاختر میسازد و هربار داستانها و مسایل گوناگونی از درگیری او با مستأجران پیش میآید.
مستاجرین و رهگذران و اطرافیان این خانه گرد قدرت مطلقه ی قمر خانم، هیچیک قابل اطمینان نیستند! چون هر یک ممکن است به دلیل ضعفهایش گروگان قمرخانم و جاسوس دیگری باشد! در واقع این مستاجرین بینوا نیستند که مقصر این وضعیت هستند بلکه این موقعیت و ساختار قدرت است که موجب چنین بلبشویی در سوء استفاده از ایشان میشود! ایشان نه حامی قابل اطمینانی دارند و نه دستشان به جایی بند است! لذا تو گویی اراده و اختیار و شان انسانیشان همواره قربانی بازیهای ولایی است!
منابع مالی و حق تملک حرف اول و آخر را میزنند! اپوزیسیونی که دارای منابع مالی شفاف نباشد، غیرقابل اعتماد است! هر چند حرفش شنیدنی است! و آنچه مهم است راهکار و نقشهی راه فراگیر و عملی ایشان برای بازپسگیری و استقرار اراده ملی و حقِ اختیار ملت ایران برای نوشتن سرنوشتن عمومی بصورت مسالمتآمیز است!
.
آیا با فرض اصالت اختیار و ارادهی پرچمداران، اپوزیسیون زودتر به خود خواهد آمد و زمینهی تحولات را به دست مردم خواهد سپرد؟ و یا باز هم این ملت باید بازیچه دامچالههای اربابان قدرت شود؟ به باورم، مسلما بدون اتخاذ زبان مشترک حقوقی و غیرادیئولوژیک، بر اساس حداقل منافع مشترک ملی، و بدون امضاء و التزام به یک مرامنامهی بنیادی (که پیشتر آن را طرح کردم)، در آیندهای نهچندان دور، باید شاهد ویرانی بیشتر خانه قمرخانم باشیم. این #هشدار را هیچکس جدی نمیگیرد! چون ترک اعتیاد سنتی در روش مبارزه، موجب مرض است! ما نیازمند روشهای نوین و مدرن هستیم! اما گویا توانی برای درک آن نیست! چون عمر بازیگران محدود است و در شتابی ویرانگر کسی حوصلهای بیشتر از توانش ندارد! پس، کلاهی که بر سرت نهادهاند را سفت بچسب که باد بلند نکند و نبرد! گور پدر خانهیِ غصبیِ شوهرِ قمرخانم!
.
نقاط ضعف اپوزیسیون عقیم.
مدتهاست که در کنار فعالیتِ اپوزیسیون اصیل و راستین (هر چند ناکارآمد)، در فضای مجازی موسوم شاهد شامورتیبازیهای گروههای چندنفره تحت عناوین متنوع از سوی مبارزین راه آزادی هستیم. این گروههای نوظهور غالبا گرد یک قدرت دارای کاریزما حلقه زدهاند! مخرج مشترک اکثریت ایشان چند رویکرد ویرانگر است:
1- شعار #براندازی با جیب خالی و پز عالی ( بدون نقشهی راه) بهجای استرداد اراده ملی براندازی شده در قانون ، با درخواست تغییر قانون اساسی به نفع حضور تمام ملت، توسط اکثریت در کنار اقلیت؛ و در یک #میدان_میلیونی_امن! (تجدید رفراندوم آری یا نه 58 تحت نظارت ملی)
2- #مزدورخوانی یکدیگر و شخصیت مدعیان مبارزه، به جای توجه در راه و روش مبارزهی مسالمت آمیز و وحدتبخش، که پروژهای القایی توسط نظام سلطه است!
3- جبههسازی با شعارهای پارادوکسیکال و متناقض مثل: #براندازی_مسالمت_آمیز_فرقه_تبهکار که شعاری سنگرساز و خونبار است!
ایجاد شکاف با روشهای گیج و گم، با اهداف ناممکن و گمانی، بر خلاف شعارهای چشمفریب.
4- خشونت در پندار و گفتار و رفتار خصمانه و حذفی مبتنی بر نفرت و کینه و خشم انقلابی وحدتشکن برای وحدت! فحش و دریدگی، انگ و پرونده سازی، و خشونت در پندار و گفتار و رفتار از ویژگیهای این مبارزین تخریبچی در راه وحدت ملی است!
5- دامن زدن به مطالبات روبنایی و ونخودولوبیایی و پراکنده در بنبست کوچه پس کوچههای سرکوب منجر به سرخوردگی.
6- نداشتن نقشهی راه علمی گام به گام، بر اساس ادبیات ایجابی جذبی، و بدون یک فلسفه و استراتژی و تاکتیک معین، برای رسیدن به هدفی فراگیر و کلی، و دست و پازدن سلبی و حذفی در میان ابر و مه در بالای کوه بلند.
...
به باورم اما، در راستای مالِ خود کردن میدان دشمن توسط نظام، اینها سر و ته یک کرباسند! و خودآگاه و ناخودآگاه به بازی گرفته شدهاند، اما خود نمیدانند برای چه شخصیتی بازی میکنند و به چند واسطهی نفوذی در اپوزیسیون جملگی بازیگر یک کارگردانند! آن هم برای هدف نامقدسی همچون از هم پاشاندن اعتماد و باور و وحدت مردم برای استرداد اراده ملی! در گفتار "شعار وحدت" سر میدهند، اما در رفتار موجب پراکندگیاند! چون صاحبِ پندار تریبونهایشان، دیگری است و خود این میان سرگردانند!
حقیر، حدود 2 سال پیش، فرق بازیگران میدانی نظام را در مثنویِ #سناریوی_بنفش در شب انتصخابات روحانی، بیان کردم:
ضرورتی ندارد که این بازیگران بصورت مستقیم طبق یک قرارداد رسمی به استخدام کارگردان درآیند! خمینی نمونهی همین بازیِ اربابان جهانی بود! و حالا نظام او همین بلا را سر مردم میآورد! فرمول سلطه یکی است! در میان ایشان از سادهدل و کارگران نان و مزدور داریم تا گروگان و تا سربازان انتحاری و نیز فریبخوردگانی که بواسطهی لابیها و واسطههای نفوذی در اپوزیسیون عملا در استخدام صاحبان منابع سیاسی و اقتصادی هستند و با سوار شدن بر نیات ایشان، مورد سوءاستفاده قرار میگیرند! اما مسئلهی ما در این برههی خطیر #مزدورشناسی نیست! مسئله نقد منصفانه و شناخت راه و ارائهی نقشهی راهی علمی-عملی و فراگیر است! راهکاری که #سلبی و حذفی نباشد؛ بلکه #ایجابی و جذبی باشد!
اغلب مبارزاتِ آزادیخواهانهی سنتی و غیرعلمی، در راستای اجرای یک سناریو و معرکه از اتاق فکر سلطان صاحبکران که همانا کارگردان است، به کار گرفته میشوند بیآنکه خود بدانند! در شرایطی که راه هر گونه تغییری از درون متن قانون ممکن نباشد، و وقتی امکان فعالیتهای تشکیلاتی و ابراز عقیده برای مردم مسدود باشد، آنگاه تضمینی نیست که فعالیتهای فردی به ثمر بنشیند یا ننشیند! و تنها راه کسب اعتبار جز از طریق رفتاری گروهی و علمی (که پیشتر در این باره توضیح داده شد که مبتنی بر شناخت عناصر وحدتبخش در زمان و مکان خاص است) مقدور نخواهد شد! وقتی از علم سخن رانده میشود، تنها ضرورت باور به زبان مشترک بر اساس حداقل منافع مشترک ملی به موجبِ حق آب و خاک مشترک نیست! بلکه منظور روش احقاق هدف آن نیز هست! که جز با آچمز کردن نظام سلطه، بصورت مسالمت آمیز در یک میدان میلیونی امن که بتواند اکثریت را کنار اقلیت بنشاند ممکن نیست! روش علمی و امن، دارای شعارها و اهداف پارادوکسیکالِ ناممکن نیست و به مشارکت اپوزیسیون تحت سلطهی نظام نظر ندارد! بلکه از ابتدا تا لحظهی پیروزی، پوزیسیون را به خدمتِ حفظ امنیتِ منافع ملی، تحت نظارت ملت، خواهد گرفت! در واقع: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
یکی از مراکز فعالیت اپوزیسیون، افراد گردآمده حولِ شاهزاده رضا پهلوی است!
خواب دیدم(و شاید شنیدم) که اکثر گروهکهای آزادیخواه در اپوزیسیون در خود یک یا چند نفوذی مؤثر دارند که وابسته به منابع مالی است! منابعی که منشاء آن نظام است! از نایاک وابسته به ظریف گرفته تا بنیاد علوی( یا بنیاد پهلوی سابق) به ریاست آقای صدر که رئیس دفتر بنیاد در زمان پهلوی بود و اینک نیر سردمدار بنیاد علوی است. پیدا کردن خط نفوذ وابستگان مالی به نظام کار سختی نیست! ایشان با نفوذ دادن شحصی به نام #علیرضا_نادر (هم عضو نایاک و هم فرشگرد) در دفتر شاهزاده #رضا_پهلویمجری و پیامرسانی از سوی سرداران سپاه_امنیتی_اطلاعاتی نظام است، آن هم برای هدف مقدس نجات ایران، تا #باطبی که ظاهرا گروگانی صادراتی و تخریبچی است، توسط #فخرآور که استقلالش مشخص نیست اما در راستای همین پروژههای پرتناقض از ماموریت #باطبی رونمایی میکند و به او میتازد و در نقش یک افسر تخریبچی و #برانداز تا شاید چه بسا برای روز مبادا بهعنوان یک سردار ملی در نظامی پس از دوران ولایی به کار گرفته شود! و نیز از این سو مسیح علینژاد که چون بقیه ظاهرا مستقل است و روزگاری از سوی بخشی از اصلاح طلبان هل داده میشد، زمینه ساز تحولاتِ قابل کنترل بعدی شود... البته همه خواب است؛ نه انگ! و جز نشانه شناسی برای آنالیز گردوخاکهای ضد وحدت ملی نیست! مشکل اصلی در این طیف اپوزیسیونهای نوظهور در ادبیات تفرقه آمیز و پارادوکسیکال ایشان است!
خریدن توان این بازیگران از کانالهای مختلف، با سوار شدن بر نیات احتمالا خیرشان، بر اساس یک سناریوی امنیتی، کار را به آنجا میکشاند که اینها بدون اینکه یکدیگر را بشناسند و از نقش یکدیگر در سناریو مطلع باشند، جملگی برای یک اتاق فکر بازی کنند! یعنی در میدانی واقعی بجنگند و یکدیگر را تخریب کنند اما ندانند که خیمهشببازِ تمامشان یکی است و هر یک به انگشت یک دست وصلند، اما خود نمیدانند که رقیب هم به همان دست واحد وصل است! در یک همراهی تحقیقاتی و خیرخواهانه، این بازی را در #سفر_عشق #کامران_قادری رصد کردم که برخی چگونه معنای این سفر را ربودند و روی آن موجسواری کردند! در چنین شرایطی موضوع این نیست که چه کسی مزدور است؛ بلکه موضوع شناخت راه است، و نیز موضوع این است که در فضای ناامن امنیتی، هر حرکت مدنی و هر شهروند چگونه میتواند بصورت غیرمستقیم و مستقیم، محملِ اهداف تحمیلی از بیرون گود قرار گیرد! و این وسط حیثیت بسیاری از تماشاچیان و همراهان ساده دل بواسطهی برخی از بازیگردانها و دلالها و واسطهها و ادمینها و کاربران مجازی و واقعی به بازی گرفته میشود و در واقع تمامی همراهان فعال این سفر از ابتدا تا انتها در لیست سیاه نظام سلطه برای روزمباد ثبت میگردد! سواری گرفتن از نیت خیر شخصی مثل #کامران_قادری که هر چند در روش و در تاکتیک میدانی دارای تناقض در اهداف بود، اما با توجه به اینکه او با تکیه بر توان و هشیاری و دید وسیعش، عملا از جان خود مایه گذاشت، اما عملا در راه آن اهداف نیک و مقدس ملی، توسط نااهلان رصد و مورد بهره برداری قرار گرفته شد! و چنین حرکتی در فضای مجازی سمبولی است از سایر فعالیتهای فراگیر در استیج سیاسی و امنیتی کشور. البته حضور در چنین میادینی تنها برای به چالش کشیدن و تمرین همزیستی مسالمتآمیز و همافزایی ملی و تعدیل اهداف واقعبینانه خوب است؛ اما بدیهی است که بدون رعایت مبانی علمی و سازوکار سازمانی امن، جز تنش و پریشانی القائی توسط نظام سلطه، ثمری ندارد! که حتی اگر این تک مضرابهای صادقانه، با هزار دستِ ناشناس همراه شود، اما در نهایت میتواند عاملی شود برای سرکوب و پریشانی و انحراف از اهداف ملی! و این یعنی القاء شکست و یاس از هر حرکتی. و این یعنی پریشانی و اتلاف توان ملی.
.
راه انداختن جنگ زرگری غیرمستقیم، بین این بازیگرانِ آگاه و ناآگاه، در واقع در راستای تلف کردن توان ملی و درهم شکستن اعتماد و وحدت ملی است! فراموش نکنیم که در دوران #پیشاآزادی و در فضای ناامن مجازی و واقعی، بر نیات خیر و مطالبات آزادیخواهانهی این ملت پریشان، خیلی راحت، میتوان سلطه داشت! بنابراین وقتی راه از تشکیلات نامطمئن نمیگذرد، لابد باید از یک رفتار غیرتشکیلاتی فراگیر براساس به میدان کشیدن دفعتی و ناگهانی یک خواستهی مشترک اما راستین بگذرد!
#سناریوی_بنفش که پیشتر از آن گفتم، نه تنها در مورد صحنهی صندوق انتخابات، بلکه در مورد هر کارگروهی در دامن نظام سلطه و هرگونه باور و رای و انتخاب در هر زمینهای در جامعه کاربرد دارد! و فرق چندانی هم نمیکند که این ارباب مطلقه، جهانی باشد یا بومی. موضوع این است که اربابان به مراتب قدرت و اجرای نقش، یکدیگر را گروگان میگیرند، تا ملتها و پیروان را در گروگان خویش داشته باشند! و این زنجیره پاره نخواهد شد جز اینکه اراده ملی با رویکرد صلح با خود و جهان بر اساس حداقل منافع مشترک ملی، مستقر شود! پیشتر در نوشته های قبلی در باب راهکار نجات و نقشهی راه واقع بینانه برای چنین هدفی، از دیدگاه خود یاد کردم! و اما بازنگری به بخشی از سناریوی بنفش:
هِله اِی یارِ دبستانیِ من ... با تو گویم راز رأیِ این وطن
داستانِ تو بهدستِ گزمههاست ... پَرچَمَت در دستِ گرگِ رمههاست
داســتانِ ناخدایِ بیکسان ... ماجرایِ فرعون و خار و خَسان
میکند محمود را دشنامِ خویش ... تا تو را باور شود برجامِ خویش
مـــوج میسازد به حرف و صد شعار ... حرفِ مفت از او و کار از بهرِ یار
گفت سلطان چاکران را: چُوُن کنم؟ ... با بصیرت این وطن افسون کنم!
شیخِ دانا و حقوقدانِ اَمین ... گفت: سلطانا، منم چارهیِ کین!
جنگِ میدان را میانِ خود بریم ... مردمان را گر ربائیم سروَریم
از میانِ تیر خلاصزنهایِ خود ... چند نفر را میکنی غوغایِ خود
یک نفر "سُرنــــــای" با مردُم زَنَد ... یک نفر طبلِ سَرانِ قُم زَنَد
یک نفر قصدِ دیــــارِ رُم کند ... یک نفر مقصودِ او را گُم کند
جملهیِ یارانِ تو در حکمِ تو ... هر یکی بازیگرِ یک حکمِ تو
رأیِ مردم سرشماری میکنیم ... جملهگی را بندهیِ رِی میکنیم
با زبانِ خود زنیم حرفِ عَدو ... سیلی و تدبیرِ کـــــار را تا بگو
میدهد پرچم بهدستِ یارِ غار ... تا که بیعت را کند او اعتبار
چون نمایش میشود آغاز بـــاز ... هر یکی خوانَد خودش را صحنهساز
میکند تحریـــک با بُغضِ بَدان ... تا که یاران گُل شوند، هم خارِتان
عبرتِ هشتادوهشت این شد پسر ... بیشکستن موج را ساحل ببر!
سبز و زرد و سرخِ این ملّت بخر ... پرچمی برساز و اُمّت را نِگر
رویشی افسرده را در خون بِزَن ... تا بنفش زایَد تو را با ما "حَسَن!"
چونکه قانون کرده ملّت را دو شَقّ ... باطلان را دربیامیزیم به حقّ
گر شود موجی بسازیم از طلَب ... بیخودیها را سواریم تا حلَب
پرچمِ غیرخودی را با شعار ... می دهیم در دستِ استــــادِ هَـوار
تا توانی وعدهیِ بیهوده دِه! ... تو هویج و من چماق، در ابر و مِه
گیج سازیم دشمنان را بین خویش ... تا که چرب سازیم سیبیل را همچو ریش
یک نفر را میکنیم دشنامِ تو ... یک نفر دلدادهیِ ناکامِ تو
در میانِ دامِ تو بـــا دامِ ما ... مردمند با بیعتی در کــامِ ما
بعد از این رأیِ من و مَکرِ شما ... با وضو، یا بی وضو، خانیم ما..
در خانهی قمر خانم باید کاری کرد کارستان! مستاجرین باید بدانند که در این ناامنی هویتی و موقعیت اجارهای، مالک اصلی این ملک مشترک خودشانند و اگر متحد شوند، بیش از پیش، سرنوشت مشترکشان بازیچهی قمر خانم و خبرچینها و جیره بگیرانش قرار نخواهد گرفت! البته اگر #اپوزیسیون بخشی از#پوزیسون و یا پیرو تمایلات قمرخانمش نباشند و رخصت دهند! هر چند اخلال و یا عدم رخصتِ ایشان نباید مانع فرصتِ مستاجران برای احقاقِ تملکشان شود!
چون فرمان صادر شده است که در طی 4 ماه تغییرات ساختاری در مناسبات قدرت صورت گیرد! جوری که نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان! باید تا میدان امنی هست، بصورت بنیادی جنبید؛ البته اگر هنوز نفسکشی باقی مانده باشد!
خیام ابراهیمی
18 بهمن 1397
#ققنوس
No comments:
Post a Comment