اندیشه یا حق؟نقدی بر نظرات آقای نوری علاء
الویت شهروندان، پیش از بازپسگیری خانه از غاصب، با کدام است؟
چرا بر اندیشه تاکید میشود؟ مسلما تمام مبارزین و فرهیختگان دارای اندیشه هستند!
اکثر مردم در پی مطالبات روبنایی هستند! اما متاسفانه بخش عمده ای از اپوزیسیون میخواهد خوشدلانه نیتخوانی کند و این مطالبات را به مطالبات بنیادی مورد دلخواه خود ترجمه کند!
با این دروغ نمیتوان به جایی رسید! لااقل باید نور را به ریشه بیندازند که بدون تغییرات بنیادی مطالبات روبنایی حتی در صورت مرتفع شدن ثبات و پایداری ندارد! به باورم این به دلیل این است که مبارزین دارایِ بینش ماهوی برای تقویت بنیهی ملی نیستند! آنها هنوز خود را در کسوت سردارانی سوار بر اسب میبینند که مردم باید به ایشان و دم ودستگاه و سازمان و خزب و گروهشان، به عنوان یک ناجی اعتماد کنند!
غافل از اینکه از شعار مرگ و تهییج و واریز مطالبات روبنایی به حساب مطالبات بنیادی، معرفتی زاده نمیشود! و باز این یعنی نیازی به معرفت نیست!
.
متاسفانه دیروز در گفتگوی آقای همایون با آقای نوری علاء، ایشان گفتند که مگر میتوان به مردم امیدوار بود؟ مگر میتوان به اتحادی فراگیر باورمند بود؟ آمدیم کمونیستها حاکم شدند! آمدیم و مردم یک دیکتاتور دیگر را پذیرفتند! ما نمیتوانیم به همراهی مردم امیدوار باشیم. ما تنها باید کلونی خودمان را گرد سکولار دموکراسی داشته باشیم. ما نمیتوانیم به مردمی با هزار اندیشه امیدوار باشیم! در حالی که ایشان غافلند که در چنین زمانی اصلا موضوع اندیشه نیست! موضوع حق مشاع در وطن است! این یعنی ایشان به پتانسیل و قدرت منافع مشترک ملی در دوران پیشاآزادی اصلا نمی اندیشند. و این در حالی است که خانه در دست دشمن است و باید در فکر اتحاد اکثریتی بود!
اما ظاهرا مشکل ایشان اتحاد اکثریتی در دوران پیشاآزادی نیست! ایشان همواره در دوران پساآزادی به سر میبرند! و این جای تاسف دارد که چگونه با چنین رویکردی در دوران پیشاآزادی ایشان با اصرار هر چه تمامتر تنها در دوران پساآزادی قدم میزنند! البته که کسی نگفته از ایدئولوژی خود باید حذر کرد! موضوع بر سر این است که صاحبان اندیشه با هر گرایشی ابتدا به بازپسگیری یک خانه ی مشترک نیازمندند که بدون حضور در آن اصلا هیچیکی از این ایدئولوژیها و نگرشها امکان زیست نخواهند داشت.
بدیهی است که با چنین موانعی با زیباترین شعارها، تنها مانعی خواهیم بود بر سر ایجاد قدرت حداکثری برای آزادی و تصاحبِ خانهای که نه به دار است نه به بار!
.
مسئله خیلی ساده است!
1- خانه اشغال شده و باید اول آن را پس گرفت!
2- آنان که امروز بر سر مبلمان دعوی میکنند، یا جزم اندیشند و مسخ در ایدئولوژی، و یا جاهلند! و یا مغرض. به باورم ایشان بدون ثبت شراکت خود در مالکیت این خانه، فردا نمیتوانند درخواست نقشی برای سرنوشت این خانه باشند! این شورا به معنای ثبت نام ایرانی بودن توسط ایرانیانی است که باید در باره ی نقشه ی راه بازپسگیری خانه تصمیم سازی کنند! نه تصمیم راجع به شکل و رنگ و شمایل مبلمان و یا توسعه ی آن در آینده! این کار امروز نیست!
بدیهی است که هر کس که دارای تابعیت ایران است، حق حضور در شورای دوران گذر دارد!
فوقش رای نمی آورد! این هموطنان از چه میترسند؟ اگر همه شریکند، دیگر مانعی باقی نمیماند!
پیش از آزادیِ حضور تمام مردم برای در دست گرفتن سرنوشت، اولین گام مهم، روش رسیدن به بستر آزادی بر اساس یک فراخوان فراگیر توسط بخشی از برگزیدگان تمام اقشار مردم که دارای کاریزما هستند، است!
تمرکز بر شناخت راه مهم است، نه چهرهها و ایدئولوژیها. مگر اینکه به دلیل کاریزمای نامتعادل در شورا، به مکانیسم تصمیم سازی برای اتخاذ روش بازپسگیری خانه و استقرار اراده ملی، شک داشته باشند که چون ترکیب شورا منطقی نیست لذا ممکن است شریک روشهای غلط شوند!
به همین دلیل برای پیشگیری از این ترس نامتوازن بودن نیروها، تضمین مکانیسم تصمیم سازی با خوانش مرامنامه ای برای مشترکات، و امضاء آن مهم است! که به باورم کسی نمیتواند مخالف روح کلی آن باشد!
آیا یک جنایتکار شریک خاک مشترک هست یا نه؟
بنابراین به باورم حتی یک جنایتکار هم باید بتواند در نظام آینده حضور یابد!...البته پس از گام اول استقرار آزادی، پس از تصویب قانون اساسی... پس از تعیین قوای سه گانه... رفتار ایشان قابل پی گیری است!
چه نیازی است که از امروز راه بر ایشان بسته شود چون جنایتکارند!
مگر میتوان حق آب و خاک مشترک و تابعیت کسی را به دلیل رفتار بد و خوب و یا بر خلاف سلایق ما حذف کرد؟!
بسیار بدیهی است که برای بازپسگیری خانهی غصبی، اولویت با حق شهروندی است نه اندیشه.
https://www.facebook.com/Mehestan/posts/2135570716509165?__tn__=-R
No comments:
Post a Comment