آچمز میانِ این و آن! و #راه_سوم
ترامپ یا سپاه؟ برانداز یا مزدور؟ اپوزیسیون یا پوزیسیون؟! اصلاحجلب یا اصولگرا؟ و بالاخره آری یا نه؟
عرض شود: نه قم خوبه نه کاشون... رحمت به هردوتاشون.
به باورم، دوقطبیکردن انتخاب، بین این یا آن، یک چاهنمایی تاکتیکی و به حماقت گرفتن مخاطبین است! گیریم این و آن چند شقه شود! دوقطبی به محتواست نه فرم. اصولا چه ضرورتی دارد که حتما بین سپاه و ترامپ یکی را انتخاب کنیم؟ این چه دامی است که مدام باید بین پندار و گفتار و رفتار ناشی از دوقطبیهای ایدئولوژیک مادی و معنوی، قربانی شد؟ تا کی باید در ادبیات و بازیهای عوامفریبانه، یا ذوب در ولایت بود و یا در خشم ناشی از رفتار نظام سلطه، بازی خورد و دریده شد؟ چرا برای چنین رفتارهای انحرافی، باید توان خود را صرف کرد و بازیچهی بازیهای دوگانهاندیشی شد؟ مگر فراموش کردهایم که مردم واحد ایران بین مؤمن و کافر پاره پاره شده است؟ چرا نباید با ادبیات مستقل خود بصورت مستقل عمل کرد؟ این ادبیات سلبی-حذفی جز اتلافِ توانِ میهن چه فایدهای داشته؟ چرا نباید پیش از هر تحولی، هوشمندانه ابتدا نگاه خود را شست و در ادبیات تحمیلی سلطه انقلاب کرد و آن را به ادبیات ایجابی-جذبی تبدیل کرد؟ در باب تشریح و مضارّ و فوائد این دو نوع ادبیات در بند 4 #مرامنامه توضیح دادهام که دوستان میتوانند بدان مراجعه کنند. لینک آن در بخش کامنتها برای دوست و دشمن رایگان است و البته بر مدعیان دارا و کاسب فرض است که در صورت صدق آن را بخرند! وگرنه مفتخوانی از شیر مادر بر ایشان حرامتر است که ضررش به عقوبت انسانی و روانِ خودشان میرسد! برای جبران مافات و خریدنِ مرامنامه، میتوانند روی کاور همین صفحه کلیک کنند!
.
اصولا تا کی قرار است هر عطسهی اربابان داخلی و خارجی را نقد کنیم؟ تا کی قرار است در حال نفله شدن از گرسنگی و ویرانی امنیت، به هر ریتم تحمیلی پوزیسیون و اپوزیسیون عافیتنشین رقصید؟! آن هم رقصی چنین میانهی میدانِ تجاوز مادی و معنوی بهعنف به لطایفالحیل و دریدگی و خون و دریوزگی و گرسنگی و بوزینهگی، تا دریغی از یک بشقاب ملخ.
یکی نالَد ز دردِ بینوایی...یکی گوید بالام زردک میخواهی؟
حکایت تبلیغات ارزان مبارزاتی با تور قاهرهی آقای شهرام همایون است. حکایت تور قاهره و بشقاب ملخ و کلیه فروشی با شعارِ مرگ و جنگ، با جیب خالی و پز عالی. البته ناگفته نماند که آن ریتم عربی در ویدئوی تبلیغاتی تور سیاحتی-سیاستی جناب همایون دل میبرد، اما افسوس که دور از واقعیتیم و خرما بر نخیل. یعنی اینقدر پرتیم؟
به باورم، یک ولنجکنشین که مدام بین آلمان و ایران بیزنس میکند همانقدر از کف مبارزات مردم بینوا با فقر و بدبختی دور است که مسافران تور قاهره که جز خود کسی را جزو مردم ایران نمیدانند. درست مثل اپوزیسیون حرفهای پشت مانیتور که برای مقابله با ترامپ، از سپاه طرفداری میکند و یا برای مقابله با سپاه، ذوب در ولایت ترامپ میشود. یعنی هر دو فکر میکنند که باید بین این و آن از یکی طرفداری کنند! اینها همان قشری هستند که بین "آری یا نه" فکر میکنند که باید به یکی رای دهند. و اصلا ذرهای نمیاندیشیند که راه سومی هم هست و باید برای آن راه متحد شوند. مثلا به موازات صف بیعت کنندگان با قانون "آری یا نه" ایستاد و آینه گرفت، تا معلوم شود تعداد چه کسی بیشتر است و مشروعیت و مقبولیت ناگزیر الزاما با خوانش صندوقهای سوراخ بر سر گیوتین یا طناب دار نیست! تا نهایتا نه آن و نه این بلکه آتش سهم همه شود.
این هموطنان یا دچار هوش هیجانی پائینند و یا قدرت استدلالشان سطحی است که قادر نیستند بین دوگانههای افکار القاء شده، با تفکر راستین تمایز بگذارند.
داستان بارکشی دیتا و اینفورمیشن بلایی سنتی است. و البته طبیعی است که بخشی از همین عوام بینوای جاهطلب با زرنگی توانستهاند در استیج فرهیختگی نقشی برای خود بقاپند تا در تنازع بقاء و زندگی در هر عرصه عقب نمانند!
بینواتر مردمی که چشم امیدشان به این بازیگران و مستخدمین زندگی در قالب روشنفکری است! در این وانفسا دغدغهی برخی این شده که اگر سپاه در ارتش ملی ادغام شود، مشکل مردم حل خواهد شد!
آیا این هموطنان به فکرشان خطور نکرده که با وجود قدرت ولایی بر سر هر دو نیروی نظامی، فرقی بین سپاه و ارتش نیست اگر نقش یکی امروز این است و آن نیست، اصالتی در آن نیست و بنا بر حکم حکومتی هر تکلیفی میتواند جابجا شود. و سپاه میتواند یک تیپ مستقل در ارتشی شود که اگر هم ملی تعریف شده باشد اما میتواند به دلیل همان قدرت فراملی ولایی بالای سرش در حد گزمههای ارباب عمل کند. یعنی در این بلبشو این هم شد مشغلهی فکری و راهکار اپوزیسیون؟
اتفاقا شاید وقتی سپاه از ارتش مستقل باشد صحنه قابل فهمتر باشد تا اینکه در هم ادغام شوند.
ماندهام کی باید نیروهای مستقل و متفکر اپوزیسیون قادر شوند برای تولید فکر اصیل، ماهوی و بنیادی بیندیشد و آدرس را درست نشان دهند تا مخاطب و تماشاچیان صحنه دچار گمراهی ناشی از آدرسهای غلط و عقوبت چاهنمایی نشوند؟
به باورم اگر این هموطنان از لحاظ فکری ناتوان و ساده اندیش نباشند، حتما میان خود جاهلالعارفین و مزدور دارند که منبع مالیشان را در دست دارد و مستخدمین و بازیگران و سناریو را خود انتخاب میکند و به آن میدان میدهد.
امان از منابع مالی... وقتی برخی 20 سال است که در بصیرت مبارزه از طریق تور سیاحتی-سیاستی در واشنگتن و قاهره گرد مقبره شاهنشاه هستند و به سفرهای خانوادگی ترغیب میکنند تا بابت هر مسافر اسکوند مورد نظر کمکی باشد به جاودانگی مبارزات آغشته به خون، برخی در همان زمان از آسمان پر از ملخهای عربی و اجنبی در خوزستان کره میگیرند!
و اما:...امروز شخصی استاتوس مربوط به راهکار مرامنامه را لایک کرد و برایم درخواست دوستی فرستاد. به صفحهاش مراجعه کردم و با درخواستش موافقت کردم. بعد برایم پیام فرستاده آیا نمیخواهی به درخواستم پاسخ دهی؟ پرسیدم کدام درخواست؟ گفت ببخشید پیام را برای شما نفرستادم. میخواستم لطف کنید اگر برای کلیه مشتری بالای 20 میلیون گیر آوردید خبرم کنید!
این از پیروان راهکار رهایی پیشنهادی ما. و آن هم از مبارزینی که در بصیرت اسکوند برای مبارزات جادوانهاند مدام خون میخورند! و این در حالی است که چریکهای فدایی انگلیسنشین هر شب دعا میکنند تا پرولتاریا به پای خیزد و خلقهای ستمدیدهی ایران و جهان را نجات دهد.
یکی با شمشیر نداشته و یکی با فحش و دیگری با رجزخوانی... و همه با جیب خالی و پز عالی.
هیچیک هم راضی نیست از کیش شخصیت پیاده شود و اول در ادبیاتش انقلاب کند تا بتواند با دیگران بر اساس یک حق مشترک متحد شود تا بتواند هر نخالهای را در وحدت ملی ذوب در دامن مام میهن کند!
بفرمایید، پیرو نبرد قادسیه اول در صدر اسلام، و قادسیه دوم صدام، و قادسیه سوم حضرت امام، با ورود حشدالشعبی عراقی و حزب الله لبنانی و حوثیهای یمنی و فاطمیون افغانی و زینبیون پاکستانی، یک بشقاب ملخ عربی ساقهخوار تازه رسیده از صحرای حجاز و مدینه از مسیر کربلا... بعد هم عزم جزم کنیم برای تور قاهره در آنگولا.
و بالاخره اینکه: بودن یا نبودن؟... مسئله این نیست! هر وقت اینترنتم تمام شود، دیگر انتخاب بودن یا نبودن در دست من نیست. حضورم از این بابت است.
خیام ابراهیمی
3 اردیبهشت 97
No comments:
Post a Comment