Thursday, April 4, 2019

اتوریته مؤثر، حلقه مفقوده اپوزیسیون سنتی


اتوریته مؤثر، حلقه مفقوده اپوزیسیون سنتی
سال نو و حال نو در بهار نو، بر تمام یاران مبارک باد! (به دلیل پستِ قبلی، شاید این آخرین نوشته باشد!)
چرا باید به حالِ اپوزیسیون و مردمِ مبارز ایران خون گریست؟
به نظر شما، اتوریته و کاریزمای انسانی کدام پرچمدار مردمی در ایران، بر اساس حق آب و خاک مشترک (و نه ایدئولوژی امت خودشان، علیه ملتِ غیرخودی) بیشتر از سایرین است؟ بدیهی است که پاسخ به این پرسش نیازمند فهم اتوریته و کاریزمای انسانی بر اساس آگاهی(و نه جهل) مردم، و نه زورگیریِ عقیدتی و قانون آن است.
چرا باید به حالِ اپوزیسیون و مردم مبارز ایران خون گریست؟ چون با کمال تاسف، اکثرا بصورت سنتی و مذبوحانه در میدان پوزیسیون بازی می‌کنند و همواره بانیِ اتلافِ خون بخشی از مردم می‌شوند! هر چند مبارزات آزادیخواهانه و تاریخی می‌تواند به عبرتی مؤثر در ادبیات سیاسی مبارزات مردمی منجر شود، اما متاسفانه به شهادت 113 سال پس از مشروطیت، عدم نگاه علمی و واقع‌بینانه‌ توسط پرچمداران اپوزیسیون، و نیز به ناگزیر عدم تشکل مستمر نیروهای مردمی، عملا مانع از انتقال تجربیات اپوزیسیون راستین، به نسل‌های آینده شده است.
اپوزیسیون تاکنون نتوانسته اتوریته و اقتدار خود را بر فرمانبری و پیروی اقشار جامعه محک بزند!
اگر اتوریته را اقتدار مادی و معنوی بر گروه و یا جامعه بدانیم، واقعیت این است که در قیاس بین پوزیسیون و اپوزیسیون، شفافیت نسبی با نظام است. این به این معنا نیست که اپوزیسیون قابلیت چنین اقتدار شفافی را ندارد. وقتی از شفافیت اتوریته سخن میگوئیم به این معناست که باید دارای مصداقی معین در یک میدان واقعی باشیم. تا زمانی‌که این پتانسیل آزاد نشود نمی‌توان به تحولی بنیادی در ساختار حاکمیت دل بست و منتظر واکنش خودجوش مردم شد! چنین انتظاری 40 سال طول کشیده!
نظام به هر زور و ضربی می‌تواند هر وقت خواست اقلیتی را برای راهپیمایی‌ها و یا ماموریتهای میدانی بسیج کند. اما چنین قدرتی در دستان اپوزیسیون نیست و تاکنون در بخش درون نظام به جز همایشی(بر اساسِ ادبیات انقلابی) در دوران بنی‌صدر به همراه مجاهدین خلق در دانشگاه، این تنها موسوی است که توانسته مردم را در راستای هدفی معین (هرچند با روشی نادرست و ناکارآمد و عقیم) بسیج کند! این هدف و شکل بسیج و به میدان کشیدن، عملا موجب این شد که در نبردی نابرابر، آن پتانسیل برتر و اکثریتی، بین دو اتوریته‌ی بالفعل و انحصاری و البته قانونی درون نظام، پیروزی صوری عملا با نظام باشد.
اینکه بدانی اکثریت مردم معترضند و حق مسلمشان در قانون سلب شده، و نظام از هر روشی بهره می‌برد تا خلاف واقع، سلطه و اتوریته‌ی مادی و معنوی خود را مشروع و قانونی و غالب نشان دهد، دلیل نمی‌شود که هر تظاهرات روبنایی را مصادره کرده و به حساب موجهی برای #تکرار شعار #براندازیبگذاری.
بنابراین همانطور که موسوی و خاتمی را به دلایل بنیادی در مخالفت با حق مسلم مردم( با التزام به قانون اساسی سلطه) نمیتوان #اپوزیسیون خوان به باورم نیروهای مخالف نظام را هم به دلیل پریشانی در تفکر و روش مبارزه نمی‌توان اپوزیسیون راستین و واقعی خواند! چرا که آنها بیشتر از آنکه بتوانند اثبات کنند که براستی یک اپوزیسیون واقعی با روشی علمی و مدرن هستند با رفتارهای خود عملا در میدان حاکمیت و پوزیسیون بازی میکنند!
مثلا در هیاهوی ساختگی و تظاهرات دی 96، این اپوزیسیون نبود که مردم را به میدان کشید! این نظام بود که آغازگر آن بود و سپس بر امواج نارضایتی‌های ناشی از مطالبات روبنایی، شعارهای مورد دلخواه براندازانه‌ی خود را به حساب اپوزیسیون تزریق کرد! دلیلش واضح است: ایجاد یک دامچاله برای سرکوب بخشی از مردم بازیچه‌ی شعارهای براندازانه‌ی تزریقی و اوج گرفتن توقع انقلاب از سوی اپوزیسیون خارج نشین و سپس رخوت و سکوتی چند ماهه که نتیجه به مغبون شدن و سرخوردگی مردم منجر شد! مع الوصف این اپوزیسیون بود که این تظاهرات حکومتی را مصادره کرد و آن‌را سرمایه‌ی اصالت وجودی خود گرفت و بر اساس آن اوج گرفت و بعد کم‌کم از شور اعمال‌شده فرو افتاد! در واقع این هندوانه‌ای بود که نظام بواسطه ی اپوزیسیون صادراتی و عناصر نفوذی، زیر بغل اپوزیسیون واقعی ناآگاه گذاشت. این نظام بود که با استفاده از اتوریته‌ی مادی در کل کشور و اتوریته‌ی معنوی بر فرمانبران و آتش‌به‌اختیاران انگشت‌شمار خویش، پتانسیل نارضایتی را آزاد و مهار کرد و آن را بصورت مصنوعی در اختیار اپوزیسیون گذارد تا با پمپاژی دروغین و صنعتی، بادکنک اتوریته‌ی کاذب و متوهمانه‌ی اپوزیسیون را باد کند.
وقتی شما بادکنکی را خود باد می‌کنید، آنگاه ترکاندن آن هم در دست خود شماست.
اپوزیسیون تاکنون نتوانسته اتوریته‌ی خود را در جامعه اعمال کند و وزن خود را محک بزند. چون دارای وحدت متمرکز و آزمون و خطایی واقعی بر اساس فراخوانی شفاف و پی گیر و مستمر نیست!
بدیهی است که برای تحقق چنین امر ضروری، در گام اول نیازمند اتحاد است. و برای این گام اول نیازمند فلسفه، استراتژی و تاکتیکی بر اساس یک نقشه ی راه گام به گام و مسالمت آمیز است.
از سوی دیگر اپوزیسیون به دلیل فعالیت پراکنده و غیرتشکیلاتی آن هم بر اساس منابع مالی تزریقی توسط نظام سلطه به تریبونهایِ ناشی که دارای ادبیات مناسبی برای بهره وری از پتانسیلهای موجود نبوده و روشی برای اثبات اتوریته‌ی لازم و کافی و مردمی ندارند، و بواسطه ی عناصر صادراتی با حمایت‌های غیرمستقیم از راه دور، دارای پایگاهی متزلزل است. او اگر نتواند به آن هویتی واقعی ببخشد عملا با رفتار خود مانعی بر سر راه مطالبات بنیادی و مردمی خواهد شد. همچنانکه در 113 سال پس از مشروطیت همواره از همین سوراخ گزیده شده است!
اپوزیسیون هیچگاه قادر نبوده که زبان مشترک حقوقی و غیرقابل کتمان را با استفاده از پتانسیل درون کشور شناسایی کند! چون دارای روشی علمی نیست. چون ادبیاتش بهانه ای است برای سرکوب و با این حال بنایش بر تکرار انقلاب نیست، بلکه خواستش استفاده از روشهای مسالمت‌آمیز است.
اپوزیسیون هنوز نتوانسته متوجه شود که روش مسالمت‌آمیز، ذاتا نمیتواند همراه با شعارهای سلبی و حذفی باشد. این به این معنا نیست که در صورت اتخاذ ادبیات ایجابی-جذبی اپوزیسیون ناگزیر است دل به اصلاحاتی در درون ساختار قانون اساسی فعلی بدهد و با نظام همکاری کند!
به همین دلیل وقتی سخن از مبارزات مسالمت آمیز میشود او دچار تناقض در تئوری و عمل می‌شود.
متاسفانه اپوزیسیون دارای مغز متفکری برای برنامه‌نویسی پس از شناخت سیستماتیک موقعیت موجود نیست، و رفتارش احساسی و پراکنده و ضد وحدت و روبنایی و سنتی است. و دقیقا به همین دلیل، ناتوان از ترسیم نقشه‌ی راه علمی است!
بر اساس چنین شخصیت احساسی و متزلزلی است، که به حال این مردم و اپوزیسیونش #باید_خون_گریست! اپوزیسیونی که نتواند موقعیت تاریخی را در دوران پیشاآزادی و با وجود نظامی توتالیتر و بسته بر اساس ادبیاتی عوافریبانه و پارادوکسیکال تشخیص دهد، مسلما نخواهد توانست بر اساس یک ادبیات مشترک بر اساس حق ( نه ایدئولوژی) موفق به تحولات بنیادی برای حاکمیت یک نظام دموکراتیک و انسانی_مردمی شود! بدیهی است که حکومت مردم بر مردم تنها با قید مناسبات انسانی قابلیت ایجاد ثبات پایدار است! بنابراین نقش اپوزیسیون تنها کسب اتوریته ی مردمی نیست! پس از شناخت موقعیت و مناسبات قدرت و قانون اساسی و ابیدت حاکم بر آن، آنگاه است که برای پالودن سوء تفاهمان واژگانی از ادبیات حقوقی، آنگاه با سوق دادن مردم بر بستر یک حق بنیادی (غیرقابل کتمان و فراگیر) براسای ادبیاتِ انسان‌مدار (نه ایدئولوژیک) قادر خواهد شد با آزاد کردن پتانسیل‌های بالقوه بین مردم و نظام حاکمه و ستاد مشترک اپوزیسیون، عملا موجب تحولات بنیادی به نفع مردمی اگاه شود! وگرنه موج سواری بر مطالبات شعارگونه از قبیل براندازی، جز چاه نمایی‌های تاریخی و درافتادن به چاه ویلی دیگر، ثمری نخواهد داشت!
خیام ابراهیمی
29 اسفند 1397
پ.ن: 30 پست اخیر با پیام‌های پیوست و مهمتر از متنش، تقدیم به تمام ایرانیان محروم و تنگدست و مستقل و در حالِ نابودی باد! با آرزوی سلامتی ایران و پیراستنش از دروغ.
#قضاوت_تاریخ


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...